شعری از تارا حیدری:
>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>میخواهم نفت شوم
بسوزم بر تو
از حجامت رگ هایت
بکشند مرا
بمکند قطره قطره ام را
بسوزانند
*
از تو بر تو
بسوزم
*
مد دست هایت
التماس کشیده ی موهایم بود
در تشنج موج هایت
خون و کف بودم
و بچه ماهی هایت
که زیر سایه ی لوله های نفت
بزرگ می شدند
تنگ ها
دریا را
از قلب من الهام می گرفتند
*
پیراهنت
آبی؟...آه!
سرخ بود و سیاه!
وقتی پیرمردان گرگور به دست
ماهیان نفت پوشیده را
در عزایشان
می پختند
*
تکه تکه های من
بر دست موج هایت
تشییع می شد
با بوق بوق ناو هایی که
زیبایی ات را می خراشیدند
*
نظامی می شوم
خمسه خمسه می بارم
برای تو
*
می خواهم نفت شوم
سیاه سیاه سیاه
دلم
انباشته از ضجه ی بیوه های بندر
*
بسوزم/ بسوزانندم/ بسوزانم
دنیا را
از تو
*
نشانی تو را
از شرجی و نم و دستمال نمدار گرفته ام
نشان به آن نشان
که گریه های تو
همیشه طعم نفت می دهد
و شوری آب های تو
چشم های ما را وام گرفته است
*
با این همه اما
رقصان در ساحل
زنده از گور مادرانشان برخواسته
دخترکان با نمک می پاشند هنوز
*
می خواهم نفت شوم
بسوزم
دود شوم اسپند ها را
...
درود خانم حیدری و سپاس از اطلاع رسانیتون.
شعر زیباتون رو خوندم و لذت بردم
پیروز باشید
سپاس از شما
سلام و دستمریزاد
بهروز و پیروز باشید.
شعر با حس و حال و زیبایی خواندم.
سلام
تارا جان برایت ارزوی موفقیت میکنم.
و از سروده ات برای خلیج فارس تقدیر و تشکر می کنم.
سبز باشی
سلام...
در این شعر به فرازهایی قابل تامل بر می خوریم ...
هر چند کلیت شعر واگویه زخمهای بی شفای مردم این سرزمین است و سعی کرده از تصاویر بومی بهره بگیرد اما می توانسته پرده هایی از بوم خشن و غنی و نیازمند منطقه را زمخت تر و لطیف تر ترسیم نماید ...
نفت این تیغ دو سو که هم داشتنش و هم نداشتنش مصیبت است و این میراث تن و جان آدم است برای فرزندانی که ...
حالا روی تیزتر این دشنه در قلب جغرافیای بکر و محرومی است که داماد توسعه را بی وقفه انتظار می کشد ...
سلام
لذت بردم
سپاس
زیبا بود.
توهین به خلیج فارس فقط تحریف نامش نیست!
http://ghea.forofer.in/?p=18503
موفق باشی
سلام
از خواندن شعر زیبایتان لذت بردم
مانا باشید
درود
وبلاگ سلت به روز میباشد با چند شعر محلی
درود.شعر خلیج فارس حرفها و مضمونهای تازه ای داشت که در جای خود قابل بررسی است.برای این حس وحال واندیشه ات درود میگویم
سلام
............
شعر زیبایی بود پر از حس های خوب ..تلنگری بود بر روح..و تذکری بود به ما که خلیج همیشه فارس را از زاویه ای دیگر هم ببینیم و بهش توجه کنیم..افرین
سلام
از چند بند شعر خیلی خوشم اومد و ملموس بود البته خانم حیدری چون خودش کارش با نفته و رشته اش شیمیه کمتر میشه انتقاد نفتی ازش گرفت ولی در عین اینکه ایشون شاعر موفق وخوش قلمیه اما من در این شعر اون چیزهایی رو که انتظار داشتم(منظورم بحٍث شعریته)کمتر دیدم و همونطور که گفتم مثلا
و بچه ماهی هایت
که زیر سایه ی لوله های نفت
بزرگ می شدند
خیلی زیباست و در عین سادگی پر از شاعرانگی است یا در این بند تصویر و توصیف خوب نشسته در شعر
پیراهنت
آبی؟...آه!
سرخ بود و سیاه!
وقتی پیرمردان گرگور به دست
ماهیان نفت پوشیده را
در عزایشان
می پختند
به هر حال من منتقد خوبی نیستم اما نظر شخصی خودمو در حد خودم گفتم و علاوه بر این ها بدون اغراق میگم که از شعر لذت بردم
خانم حیدری ممنونم از دعوتت و امیدوارم که همیشه سبز باشی و پرکار
درو زیبا
سپاس از دعوتت شعرتو خوندم اما گریه....................................................
سلام
من از بوشهر شما خیلی فاصله دارم اما دوست داشتم که بیشتر با مباحثی که تو انجمنتون مطرح میشه اشنا بشم چون جالبه برام همچین انجمنایی.
می خواستم ازتون بخوام که بیشتر راجع به بحثهایی که تو انجمنتون میشه حرف بزنید و عکسهاتونو هم بزارید...
و شعر هم بیشتر بزارید.
ممنونم
و منتظر هستم.
سلام
در انجمن ما همه ی موضوعاتی که به نوعی با اندیشه و هنر ارتباط داشته باشند امکان مطرح شدن دارند.
شما دوست عزیز نیز اگرچه از بوشهر فاصله داری در دنیای مجازی وب منتظر حضور گرمتان هستیم.
آثارتان را ارسال نمایید . در بحث های ما شرکت کنید و ...
ولد زن خواند. جاوید شاد
خلیج مهر،مرز عشق و ایمان
نهان در قلب تو خون دلیران
امید حال،امروز و گذشته
کلید بیت های نانوشته
نگین ملک هستی،گوهر پاک
مزین با رخت اکناف این خاک
وسیع و مهربان و سخت جانی
خلیج پارسی در هر زبانی
چند بیتی بود از اشعار دوست خوبم سید علی هاشمی
با این همه اما
رقصان در ساحل زنده از گور مادرانشان برخواسته
دخترکان با نمک(؟) می پاشند هنوز ؟؟
من شعر نمی دانم...